زاها حدید در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانواده ای روشنفکر و مسلمان متولد شد. او تحصیلات دوران ابتدایی را در یکی از دیرهای کاتولیک فرانسوی زبان بغداد سپری کرد. پس از آن، به سبب جوّ فرهنگی خانواده، با حمایت والدینش و روابط گسترده شان به آرزوی ایام کودکی اش تحقق بخشید و بعد از گذراندن دوره ریاضیات در دانشگاه امریکایی بیروت (۱۹۶۸ـ۱۹۷۱) به مدرسه معماری AA لندن رفت و بدین ترتیب وارد دنیای زیبای معماری شد.
او درباره ایام کودکی اش چنین می گوید: «من یک عرب عراقی ام و هرگز نمی توانم روزهای زیبایی را که در وطن داشتم از ذهنم بیرون کنم. کودکی من در آنجا در میان منابع سرشار انسانی و تاریخی به رویا شبیه است. مدرسه ما لا به لای علفزارها و در دل طبیعتی سبز بود که امروز از آن فقط خرابههایی برجاست. شهر بغداد در آن ایام پر از آدمهای عجیب با ملیتها و مذاهب مختلف بود و پرورش در این محیط پر از تجربههای متفاوت شانس بزرگی برای من بود». پدر زاها، محمد، فردی فعال در زمینه اقتصاد و پیشرو در حزب سوسیال دموکرات عراق بود. او فارغ التحصیل مدرسه lse بود. مادرش شاغل نبود ولی زن فعال و پویایی بود که طراحی را به زاهای کوچک آموخت. زاها در این خانواده فرهنگی با وضعیت مالی نسبی رشد یافت، چنانکه هر دو برادرش هم برای ادامه تحصیلات به کمبریج رفتند. کهنترین خاطرهای که زاها را در دنیای کودکانهاش به خانه سازی و طراحی دکور برای عروسکهایش تشویق کرده بود، خاطره بازسازی خانه عمه اش به دست یکی از دوستان معمار پدرش بود.
اتفاق شاخص دیگر در همان ایام، سفری بود که طی آن پدرش او را برای بازدید از بازماندههای تاریخی شهرهای سومری به شمال عراق برد: «تصاویر آن ابنیه و ویرانه های کهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شاید همینها باعث شد که فضا و پلانهای شهری را همیشه در معماری ام مد نظر داشته باشم». تاریخ معماری با شکل گیری نخستین شهرها و رواج مفهوم مدنیت آغاز میشود. عراق امروزی نیز مهد تاریخ و مدنیت است. پس عجیب نیست که معماری در رگ و خون زاها حدید جاری است. «هر بار با شنیدن اسم عراق در گوشه و کنار قلبم به درد می آید». چرا که کار معمار ساختن است و نه مشاهده تخریب و این وضعیت رو به نابودی وطنش او را رنج می دهد. از عراق چیز زیادی برجای نمانده است. این سرزمین مجروح باید درمان شود و اصلی ترین مراکزی که به آنها نیاز دارد ـ خانه، بیمارستان و مدرسه ـ در آن ساخته شود. حدید می خواهد همان طور که با ساختن یک ساختمان برای دانشگاه امریکایی بیروت دینش را به لبنان (که مدتی در آنجا زیسته و تحصیل کرده بود) ادا کرد، برای زادگاهش هم مفید واقع شود و اساسی ترین نیازهایش را برآورده کند، آن هم درست در زمانی که جهان از او توقع ساخت آسمانخراشها و سالنهای کنسرت را دارد.
زاها حدید پس از فراغت از تحصیل و اخذ مدرک دیپلم در زمینه معماری (۱۹۷۷) به دفتر معماری oma پیوست و به همکاری با الا زنگلیس و نیز رم کولهاس، شخصیت برجسته هایپرمدرنیسم، که استاد او نیز بود، پرداخت. دعوت این دو معمار از حدید جوان بهعنوان یک همکار به او اعتماد به نفس و شجاعت خارق العادهای بخشید. در۱۹۸۰، حدید oma را ترک کرد و دفتر شخصی خود را بنا نهاد و همچنین به تدریس در مدرسه معماری aa(که خود زمانی محصل آن بود) پرداخت. او در هاروارد، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه هامبورگ نیز به تدریس پرداخت. حدید عنوان cbe را به دلیل خدماتش به معماری دریافت کرد و در سال ۲۰۰۴ بهعنوان نخستین زن معمار توانست جایزه پریتزکر را به مبلغ صد هزار دلار از آنِ خود کند. مراسم اهدای این جایزه، که معادل نوبل در معماری است، هرساله در گوشهای از جهان به منظور ادای دین و احترام به ساختمانهای تاریخی و حتی معاصر برگزار میشود. زاها حدید سخنرانی های متعددی در سراسر اروپا و امریکا انجام داده است و عضو هیئت تحریریه دایره المعارف بریتانیکا نیز هست. او در سال ۲۰۰۶ موفق به اخذ درجه افتخاری از دانشگاه امریکایی بیروت شد و در حال حاضر پرفسور دانشگاه هنرهای کاربردی وین است.
زاها حدید، که در دنیا شهرتی معادل «چهرههای معروف» دارد، علاوه بر آثار چشمگیرش، به دلیل ظاهر متفاوت و تأثیر گذارش هم مطرح است: زنی درشت اندام در پوششی همیشه مشکی، با چشمان درشت شرقی که وجههای دراماتیک به او می بخشد. اطلاق عناوینی چون «خانم خارقالعاده» و «اژدها بانو» از سوی رسانه ها به وی نیز برداشتی از ظاهر متفاوت اوست. اما رفتار و شرم خاص آسیایی اش زنی مهربان را معرفی می کند که کلام مختصرش با لهجه غلیظ عربی او را دلنشین تر هم جلوه می دهد.
زاها زنی فعال است که در عرصه معماری بسیار جسورانه رفتار می کند، او عکسالعمل رسانهها در مقابل موفقیتهای زنان را نادرست می داند، چرا که به اعتقادش آنها فقط وقت زیادی را صرف اتفاقات حاشیهای، نحوه پوشش فرد و… می کنند. این برای یک زن موفق محدود کردن او صرفاً به مسائل ظاهری اش و نپرداختن به فعالیتهای اوست که جای تأسف دارد، مخصوصاً اگر این نگاه از سوی جامعه زنان باشد. اینکه چگونه زنی مسلمان از جهان سوم و خاورمیانه (عراق، کشوری پر از محدودیتهای حتی روزمره برای زنان) اینگونه در زمینهای یکه تاز است جای تعمق بسیار دارد.
در طول تاریخ، زنان معمار بسیاری فعال بودهاند اما در واقع همیشه بهعنوان عضوی از گروه و یا همکاران همسرانشان به حساب می آمده اند. مثال واضح این مورد خانم دنیس اسکات براون معمار، همسر رابرت ونتوری، معمار مشهور، است که هرگز جدا از سایه ونتوری و به طور مستقل مطرح نشد. زنان به طور غریزی و طبیعی دوستدار و مولد زیبایی هستند، طبق این تعریف، حدید خود را دشمن خویش به عنوان یک زن می داند. چرا که او سازههایی زیبا طراحی نمی کند. برای او دارا بودن کیفیات اساسی و جوهری حرکت مهم است. مثلاً، او منظره برفی یک غروب را با کنتراست های شدید سفید و سیاه و انعکاس قرمز خونین زیبا میداند، چرا که کیفیت نور، حرکت و نهایتاً زندگی را در خود دارد. با این جسارت و نوآوری در ارائه مفاهیم و نگاه تازه به جهان، او نه تنها مرزهای معماری، بلکه مرزهای جنسیتی را هم درنوردیده است. طرح ها و سازههای حدید بخصوص در دوران اولیه کارش از حیث تمرکز بر طراحی، پراکندگی قطعات، سادگی، و خلاصگی شان به همراه زوایای تند و خطوط پر حرکت مؤکداً از هنر و معماری انقلابی اوایل قرن اتحاد جماهیر شوروی یعنی کانستراکتیویسم و سوپره ماتیسم و نیز نقاشی های هندسی تأثیر گرفته اند. کازیمیر مالویچ، تئوریسین اصلی سوپره ماتیسم، در سال ۱۹۲۸ در بیان تئوری آن چنین میگوید: «ما فقط زمانی به درک فضا نایل می شویم که از زمین آزاد شویم. یعنی، به شکلی، اصلی ترین نقطه گرانش از بین برود». این رهایی از جاذبه زمین، اصلی ترین ایدهای است که در آثار حدید می توان پی گرفت. این نکته در طرحی که برای کلوب پیک کشیده کاملاً مشهود است، چنانکه کل بنا به شکل هواپیمایی در حال صعود از زمین ترسیم شده است. نکته جالب این است که در سال ۲۰۰۴ مراسم اهدای جایزه پریتزکر به حدید در شهر سن پترزبورگ روسیه برگزار شد، شهر زیبا و بااصالتی که مالویچ در آن زیست و کار کرد.
از حیث بازنمایی حرکت و انرژی، می توان قرابتهایی بین آثار حدید و نهضت فوتوریسم ایتالیا در اوایل قرن بیستم مشاهده کرد. چنانکه، بهعنوان مثال، اومبرتو بوتچونی هم متأثر از سرعت و تلاطم ماشینها و زمانه جدید درصدد نمایش حرکت بود. اما اگر بخواهیم واکاوی عمیق تری در تاریخ معماری کنیم، شاید حدید را هم سنخ تر با معماران باروک ایتالیا ببینیم تا کانستراکتیویست هایی که در عکس العمل به استالین به سمت اشکال انتزاعی گرایش یافتند. چرا که معماری باروک سرشار از حرکت و انرژی است و قدرتی بالقوه و آماده انفجار در دیوار ساختمان هایش نهان دارد، فضایی تئاتری که جنب و جوش سرشارش کاملاً در تغایر با سکون و ایستایی رنسانسی است. اما در مجموع، به سبب ساختارشکنی های فرمی، حدید همچون فرانک گهری و دانیل لیبسکیند معمار در زمره معماران دکانستراکتیویست (در مقابل معماری مدرن، مثل تقابل معماری باروک علیه معماری رنسانس) قرار می گیرد. با وجود تمامی معادلهای تاریخی مذکور، آنچه زاها حدید را معماری معاصر ساخته است جریان «روح زمانه» هگلی در سازههای اوست. بدین گونه که او معماری ای برای جهان پرشتاب و سیلانی امروز طرح می کند و برخلاف اکثر معماران بزرگ، سبکی کاملاً آزاد، رها و بدون تقید و ارجاعی به معابد یونان و یا کاتدرال های گوتیک را در پیش می گیرد، تا جایی که ارجاعات معدود او را تا حدودی برخاسته از ناخود آگاهش تلقی می کنند. چنانکه برخی منتقدان فرمهای ارگانیک و دورانی جدید آثار او را ملهم از طبیعت پر از باتلاقهای جنوب عراق می دانند. حدید معماری است که جسورانه به ستیز با جاذبه (بزرگ ترین دشمن معماری از بدو تاریخ تا به حال) می پردازد. (گرچه او این رهاسازی از تقیدها را در سایر حیطه ها هم اعمال کرده است). این سازهها گویی مجسمه هایی هستند که قوانین گرانش را از یاد برده اند و به طرز خطرناکی نا مطمئن و بی ثبات اند. انکار جاذبه این تصور را به وجود می آورد که این بناها، با دیوارهای نازک، سقفهای در حال پرواز و طبقات در حال فروریزی شان، تکیه بر باد دارند و گویی در حال برخاستن از زمین هستند، تا آنجا که نمی توان به طور قاطع مشخص کرد که خط افق کجاست، یعنی از کجا زمین تمام می شود و بنا آغاز می شود. از این درهم آمیزی زمین و معماری با عنوان فرش شهری یاد می شود و همین عدم قطعیت یکی از پایههای اصلی هنر معاصر است. سازههای حسی و تهاجمی حدید انفجارهای جسورانه ای در فضا محسوب می شوند، چنان که گویی هر آن آماده انفجار از گوشهای باشند. حدید بدین طریق توانست برداشت و تجربه ما را از فضا تغییر دهد.
به اعتقاد حدید، همراه با پیشرفت تکنولوژی، معماری هم حرکت می کند. این همگامی به شدت یاد آور نوستالژی اوایل قرن بیستم یعنی زمانی است که معماری مدرن با تکنولوژی صنعتی متحد شد تا پیشرفتی اجتماعی را شکل دهد. پیشرفت تکنولوژیک باعث ایجاد حرکت (بهجای سکون) در معماری می شود، چنانکه دیوارهای بنا متحرک می شوند، اجزای ساختمان آشپزخانه و… حرکت می کنند و دیگر هیچ قانون ثابتی برای قرارگیری حمام در جای خاصی از خانه وجود ندارد. البته تفاوت سلیقه ها همواره مطرح است. از این روست که جوامع مختلف گونه های متفاوتی از نوع زیست را تجربه می کنند. هنوز افرادی روی زمین می خوابند، درحالی که عدهای دیگر تختهای بلند را ترجیح می دهند. در جوامعی، خانه مجموعهای از چندین فضای تفکیک شده متفاوت برای عملکردهای گوناگون است، حال آنکه برخی فضاهای باز بی هیچ حائل و دیواری را ترجیح می دهند، مثل معماری دهه نیویورک که مردم فضاهای وسیع خالی را برای زندگی انتخاب می کردند. معماری نباید تحمیل گر باشد بلکه باید این امکان را به همه بدهد تا بتوانند فضای متناسب با علایق و عاداتشان را انتخاب کنند و برای حدید این نکته حائز اهمیت بسیار است که مخاطبش همه قشرها باشند و نه فقط نخبگان جامعه. از این رو، هدف او ساختن ساختمانهایی اجتماعی است که از طریق آنها بتواند هیجان و چالش را به زندگی مردم عادی وارد کند. بهترین نمونه از این دست بنای پیست اسکی برگیزل است. او ساختمانهایی می سازد که گرچه هریک چون جواهری مجزا و تنها در درخشش اند، همگی به یکدیگر و فضای اطراف شهری شان نیز متصل و مرتبط هستند. ایرادی که او به معماری اکثر شهرهای بزرگ وارد می داند سرمایه گذاری نکردن برای عمومی سازی است، بدین معنا که افراد فقیر و ثروتمند نمی توانند در کنار هم زندگی کنند. در گذشته، فضاهای عمومی به صورت زیرزمینی گسترش می یافت و امروزه این گسترش در ارتفاع رخ می دهد و در واقع همین رشد عمودی مانع از تعامل سازهها در بستر یک شهر است. از این رو، هریک از سازههای حدید سعی در ایجاد تعامل و ارتباط با فضا و طبیعت اطراف خود دارند. برای او هر ساختمان جزئی از یک محیط شهری به حساب می آید که در نهایت قرار است تمامی آنها با هم ترکیبی متناسب داشته باشند. ساختمانهای حدید تک نقطهای نیستند و باید از زوایای مختلف درک و دیده شوند. در واقع، او تعصب و دگماتیسم مدرنیسم را با فضا و در سطوح مختلف ترکیب کرده و نهایتاً بناهایی را برای حرکت و سیلان عرضه کرده است. او همچنین این سنت را که در ساختمان فقط از زوایای ۹۰ درجه استفاده شود کنار گذاشت و در پی ساخت دیوارهای غیرعمودی، به طراحی مبلمان و وسایلی برای این فضاهای ناصاف و سیال با زوایای نامتعارف (با دید معمارانه) پرداخت. شاید بتوان این گونه معماری متحرک، سیال و غیرراکد را (که مطلقاً محصورکننده فضا در یک حجم نیست بلکه به شکل مایعات منجمد و خمیری شکل است) منتسب به خصلت زنانه ضد دگماتیسم و محصورگر مردانه دانست. به همین دلیل هم سازه هایش بهجای القای حس تملک، تصرف، استواری و تکیه بر زمین، سرکشانه میل به حرکت در فضا دارند. زاها حدید بهعنوان یک معمار و تئوریسین به بررسی طرح های شهرهای مختلف می پردازد. او علت حس شدید نوستالژیک مردم به شهرهایی چون پاریس را عدم تغییر آنها می داند. پاریس قطعاً کمبودهای بسیاری دارد ولی برای قرون متمادی همواره محلی زیبا و خاطره انگیز بوده است. شکی نیست که پاریس زیباست اما بدون انرژی، دقیقاً مثل ونیز که هنگام برگزاری فستیوال فیلم و بی ینال زیباست، اما جای رشد و ترقی ندارد. این شهرهای ساکن باید به مدد معماری به جهان امروز مرتبط شوند. از آنجا که زاها به ارتباط معماری با سایر حیطههای اجتماعی معتقد است، نسبت به تأثیر منفی مسائل سیاسی بر معماری نیویورک (بعد از ۱۱ سپتامبر) شدیداً معترض است و در پاسخ به سؤال مجله نیویورکی تایم اوت که چرا چارهای معمارانه برای شهر نیویورک نمی اندیشد، می گوید که مایل است برجی در نیویورک طراحی کند. نیویورک تاکنون هیچ بنایی از حدید نداشته است.
حیطه گسترده فعالیتهای زاها حدید مشتمل بر معماری، طراحی داخلی، طراحی صحنه و اشیا، ایستگاههای قطار، هتلها، موزهها و مجموعههای صنعتی، فرهنگی و ورزشی است. فهرست پروژههای او به شرح زیر است.
ـ ایستگاه آتشنشانی در شهری در مرز سوئیس و آلمان (۱۹۹۰ـ۱۹۹۴)
ـ پل مسکونی لندن روی رودخانی تِمز (۱۹۹۶)
ـ مرکز هنر معاصر رزنتال در سین سیناتی امریکا (۱۹۹۸)
ـ مرکز علمی فائنو در ولفسبورگ آلمان (۱۹۹۹ـ۲۰۰۵)
ـ ترمینال تراموا و پارکینگ اتومبیل در استراسبورگ فرانسه (۲۰۰۱)
ـ بنایی برای پیست اسکی برگیزِل در اینسبروک اتریش۲۰۰۲) )
ـ ساختمان ب.ام.و در لایپزیک آلمان (۲۰۰۵)
ـ ساختمانی برای مجموعه مراکز درمانی سرطان مگی در اسکاتلند (۲۰۰۶)
ـ موزه هنر معاصر در کاگلیاری ایتالیا (۲۰۰۷)
ـ آسمان خراشی در مارسی (۲۰۰۷ـ۲۰۰۹)
ـ پلی در زاراگوزای اسپانیا (۲۰۰۸)
ـ ترمینال سالرنوی ایتالیا
ـ کتابخانهای برای دانشگاه سویل
ـ دانشگاهی در مکزیک
ـ پلی در ابوظبی
ـ یک سالن اپرا در دبی
ـ موزه امپرسیونیسم کوپنهاگن
ـ موزه هنر جدید دانشگاه میشیگان (۲۰۱۰)
ـ دپارتمان هنر اسلامی لوور در پاریس
ـ مرکز ورزشی المپیک آبی لندن (۲۰۱۲)
ـ مجتمع هنرها در رم
همچنین تعدادی از طرحهای او در مسابقات متعدد معماری برنده شده اند اما متأسفانه برخی از آنها به مرحله ساخت نرسیده اند که از آن جمله: کلوپ پیک در هنگ کنگ که در سال ۱۹۸۲ اولین جایزه بینالمللی را نصیب او کرد همچنین سالن اپرای کاردیف در ۱۹۹۹.
[…] زندگینا معمار زاها حدید وب سایت تخصصی معماری دیفال […]